کد مطلب:288461 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:231

قیام حضرت مهدی به بیان اهل سنت
پیرامون خروج صاحب الزمان ارواحنا فداه روایات متواتر است و اجماع كافه مسلمین حاصل. ابوعبدالله محمد بن یوسف بن محمد گنجی شافعی كتابی نگاشته به نام البیان فی اخبار صاحب الزمان، او كتاب دیگری نیز به رشته تحریر در آورده موسوم به كفایه الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب. وی در كتاب البیان می نویسد: من این كتاب را عادی از روایات شیعه قرار دادم تا احتجاج به آن محكم تر باشد. حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی، صاحب كتاب مشهور حلیه الاولیاء چهل حدیث در مورد مهدی موعود جمع آوری نموده كه اربلی در كتاب كشف الغمه با حذف سندهای آن، احادیث را آورده است، ما نیز به ذكر آنها خواهیم پرداخت. او در حلایه الاولیاء نیز پاره ای از اخبار مهدی موعود را آورده است. غیر از این دو، علمای بسیاری از اهل سنت اخبار مهدی علیه السلام را آورده اند مانند مولفین: مشكاه المصابیح، درر السمطین، جواهر العقدین، كنوز الدقائق و... كه احادیث مهدویت را در ابواب گوناگون كتب خود ضبط نموده اند. در این مبحث، ما بخشی از این احادیث را به نقل از البیان گنجی و اربعینابونعیم وبرخی آثار دیگر می آوریم: گنجی به سند خود از زربن جیش، از عبدالله، از رسول خدا صلی الله علیه



[ صفحه 94]



و آله نقل می كند: لا تذهب الدنیا حتی یملك العرب رجل من اهل بیتی یواطی ء اسمه اسمی: دنیا از میان نخواهد رفت تا بر عرب مردی از خاندانم كه نامش نام من است، حكم روا شود. صحب مشكاه المصابیح مانند این روایت را از این مسعود نقل كرده و اضافه نموده است: ترمذی و ابوداود نیز آن را روایت كرده اند. گنجی می گوید: در روایتی آمده است: یلی رجل من اهل بیتی یواطی ء اسمه اسمی: مردی ازخاندانم خواهد آمد كه نامش، نام من است. كه این روایت را نیز ترمذی در جامعه نقل كرده است. به نقل سنن ابوداود، حضرتش فرموده است: لا تذهب الدنیا حتی یملك العرب رجل من اهل بیتی یواطی ء اسمه اسمی: دنیا از بین نخواهد رفت تا اینكه مردی همنام من از اهل بیتم، بر عرب حكم رواشود. حذیفه ازپیامبر صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لبعث الله رجلا اسمه اسمی و خلقه خلقی یكنی اباعبدالله: اگر از عمر دنیا باقی نماند مگر یك روز، خداوند مردی را بر می انگیزاند (تا بر جهان حكم روا شود،) نام او نام من و خلق و خوی او، خلق و خوی من است و كنیه اش اباعبدالله می باشد.



[ صفحه 95]



پس از نقل حدیث مزبور، گنجی اظهار می دارد كه این حدیث حسن و گران قدر است كه خداوند نصیب ما ساخته است. اربعین ابونعیم به سند خود از حذیفه شبیه روایت فوق را نقل نموده است. مولف بیان می دارد كه در جمله خلقه خلقی، خاء مضمم است. زیرا در برخی روایات اهل سنت وارد شده كه مهدی علیه السلام در اخلاق شبیه پیامبر است ولی در خلق و آفرینش شبیه حضرتش نیست. ابونعیم در اربعین به سند خود از حذیفه نقل می كند كه گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ما خطبه خواند و آنچه را واقع می شود برای ما بیان نمود. بعد از آن فرمود: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلك الیوم حتی یبعث رجلا من ولدی اسمه اسمی: اگر از عمر دنیا بیش از یك روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی می گرداند تا اینكه مردی از فرزندانم را كه اسمش نام من است برانگیزاند. سلمان برخاست و گفت: او از كدام فرزندت می باشد؟ پیامبر فرمود: از این فرزندم. و با دستش بر كتف حسین علیه السلام زد. و نیز به سند خود از حذیفه نقل می كند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ویح هذه الامه من ملوك جبابره كیف یقتلون و یخیفون المطیعین الا من اظهر طاعتهم فالمومن التقی یصانعهم بلسانه و یفرحهم بقلبه فاذا اراد الله عزوجل ان یعید الاسلام عزیزا قصم كل جبار عنید و هو الاقدر علی ما یشاء ان یصلح امه بعد فسادها: وای بر این امت از پادشاهان ستمگر، كه چگونه بندگان مطیع خود را به قتل می رسانند و آنان را در ترس و وحشت نگه می دارند. تنها



[ صفحه 96]



كسانی از آن سلاطین در امانند كه طاعت آنان را ظاهر سازند. پس مومن با تقوا (یعنی تقیه كننده) با آنان به زبان مدارا می كند و در دل از آنان می گریزد. پس چون خدای صاحب عزت و اقتدار، اراده نماید كه اسلام را به عزت نخستین برساند، هر جباری را درهم می شكند. خدا بر آنچه خواهد قادر است و توان آن دارد كه امتی را بعد از فساد به طریق صلاح بدارد. سپس فرمود: یا حذیفه لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذالك الیوم حتی یملك رجل من اهل بیتی تجری الملاحم علی یدیه و یظهر الاسلام لا یخلف الله وعده و هو سریع الحساب: وای حذیفه، اگر از دنیا باقی نماند مگر یك روز، خداوند آن روز را چنان طولانی می سازد كه مردی از اهل بیتم (بر جهان) حكم فرما شود. جنگ و كشتار عظیمی به دست او جاری خواهد شد و اسلام ظاهر خواهد گردید. و این وعده الهی است كه) خداوند وعده اش تخلف ندارد، و او سریع الحساب است. و به سند خود از ابوسعید خدری، از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: لا تنقضی الساعه حتی یملك الارض رجل من اهل بیتی یملاها عدلا كما ملئت قبله جورا یملك سبع سنین: قیامت بر پا نمی شود تا اینكه مردی از خاندانم بر زمین حكم روا شود. از زمین را همان گونه كه قبل از او لبریز از ظلم شده است، آكنده از عدل می نماید. وی هفت سال زمامدار عالم است. و نیز سند خود از عبدالله بن عمر، از پیامبر نقل می كند كه فرمود: لا تقوم الساعه حتی یملك من اهل بیت من یواطی اسمه اسمی یملا



[ صفحه 97]



الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا: قیامت بر پا نمی گردد تا اینكه فردی از اهل بیتم (بر جهان) حكم روا شود كه نامش، نام من است. زمین را آكنده از عدل و قسط می نماید همان طور كه پر از ظلم و جور باشد. و نیز به سند خود از ابوهریره نقل می كند كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: لو لم یبق من الدنیا الا لیله لملك فیها رجل من اهل بیتی: اگر از دنیا باقی نماند مگر یك شب، در آن شب، مردی از خاندانم (بر زمین)حكم روا شود. گنجی به سند خود از حضرت علی علیه السلام از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: لو لم یبق من الدهر الا یوم لبعث الله رجلا من اهل بیتی یملاها عدلا كما ملئت جورا: اگر از روزگار جز یك روز باقی نماند، خداوند مردی از خاندانم را بر می انگیزاند. او زمین را از عدل آكنده می سازد همان گونه كه از ظلم ما لا مال شده باشد. ابوداود در كتاب سنن این روایت را آورده است. و نیز در جوهر العقدین روایت مزبور را از ابوداود، احمد بن حنبل، ترمذی، و ابن ماجه نقل كرده است. گنجی به سند خود از حافظ محمد بن حسین بن ابراهیم بن عاصم آبری در كتاب مناقب الشافعی نقل نمود كه وی این حدیث را ذكر كرده و گفته است كه زائده در روایت خود افزوده است: حتی یبعث الله رجلا منی او من اهل بیتی یواطی ء اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی:



[ صفحه 98]



تا اینكه مردی از من یا از اهل بیتم بر انگیزاند كه نامش نام من و نام پدرش، نام پدر من است. گنجی گوید: ترمذی حدیث را در جامع خود ذكر كرده و در آنجا جمله و اسم ابیه اسم ابی را نیاورده است. ابوداود نیز به نقل از راویان موثق، فقط جمله اسمه اسمی را نقل نموده، آن كسی كه جمله و اسم ابیه اسم ابی را روایت كرده، عبارتی اضافه بر متن حدیث آورده است. هر چند كه معنای این جمله نیز صحیح است. چون در جمله و اسم ابیه اسم ابی، مقصود امام حسین است كه كنیه اش اباعبدالله بوده و به عنوان پدر مهدی شمرده می شود. در اینجا منظور از اسم كنیه می باشد، یعنی او از فرزندان حسین است. ابن طلحه شافعی نیز این پاسخ را در تبیین جمله فوق گفته و دو نكته در تمهید این جواب عرضه داشته است.

اولا: شیوع استعمال پدر بر جد اعلا، مانند آیه شریفه: مله ابیكم ابراهیم، و اتبعت مله آبائی ابراهیم و اسحق، و یا حدیث معراج كه خداوند به حبیبش فرمود: هذا ابوك ابراهیم.

ثانیا: اسم بر كنیه نیز اطلاق می شود، چنانچه بخاری و مسلم روایت كرده اند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله، علی را ابوتراب نامید و اسمی محبوبتر از آن نزد وی نبود. متنبی هم گفته است: من كناك فقد اسماك للعرب. (هر كه تو را كنیه ای نهاد، به تحقیق نامی برای تو در میان عرب برگزید). سپس گنجی می افزاید: ممكن اسم حسن عسكری كه همان كنیه وی می باشد، یعنی ابومحمد، كنیه پدر رسول اكرم صلی الله علیه و آله نیز باشد.



[ صفحه 99]



بعد ادامه می دهد: چه بسا در حدیث به جای ابی، كلمه ابنی بوده است كه راوی كلمه اخیر را به جای اولی توهم نموده است. به هر حال حمل روایت بر این وجوه لازم است تا جمع میان اخبار حاصل آید. مولف اظهار می دارد كه احتمال اشتباه جدا زیاده است، زیرا دو كلمه مزبور در حروف شبیه هم می باشند و در قدیم نیز خطوط اكثرا بدون نقطه نوشته می شده است. این مضمون را علمای ما هم در كتب خود وارد ساخته اند. شیخ طوسی در كتاب غیبت به سند خود از ابن مسعود، از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: لا تذهب الدنیا حتی یلی امتی رجل من اهل بیتی یقال له المهدی: دنیا فانی نخواهد شد تا اینكه مردی از اهل بیتم كه به وی مهدی گویند، بر امت من حكومت كند. در روایت دیگر از ابوهریره از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلك الیوم حتی یخرج رجلا من اهل بیتی یملا الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا: اگر باقی نماند از دنیا مگر یك روز، خداوند آن روز را طولانی گرداند تا مردی از اهل بیتم را (از پس پرده غیبت) بدر آورد. او زمین را پر از عدل و داد كند همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده باشد. شیخ مفید نیز در این باره حدیثی نقل نموده كه گذشت. گنجی به سند خود از سعید بن مسیب نقل می كند كه گفت: نزد ام سلمه بودیم و از مهدی سخن به میان آمد. وی گفت: از رسول الله صلی الله علیه و آله



[ صفحه 100]



شنیدم كه فرمود: المهدی من ولد فاطمه: مهدی از فرزندان فاطمه است. در روایت دیگر، ام سلمه از پیامبر نقل می كند كه فرمود: المهدی من عترتی من ولد فاطمه: مهدی از عترتم می باشد، و او از فرزندان فاطمه است. گنجی می افزاید كه این حدیث را حافظ ابوداود در سنن ضبط نموده است، و صاحب جواهر العقدین نیز ذكر كرده كه مسلم، ابوداود، نسائی، ابن ماجه، بیهقی صاحب مصابیح، و دیگران نیز در كتب حدیثی خود آن را آورده اند. مناوی مصری در كنوز الدقائق من نویسد كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یا فاطمه اما المهدی فمنك: ای فاطمه، مهدی از تو می باشد. كه حاكم نیز این روایت را در مستدرك آورده است. ابونعیم در اربعین از زهری، از علی بن الحسین، از پدرش نقل می كند كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود: المهدی من ولدك: مهدی از فرزندان توست. گنجی از علی علیه السلام نقل می كند كه نبی اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: المهدی منا اهل البیت یصلحه الله فی لیله: مهدی از ما اهل بیت است كه خداوندامر و (ظهور) او را در شبی اصلاح فرماید. حدیث مزبور در جواهرالعقدین اثر احمد حنبل و سنن ابن ماجه و... از علی



[ صفحه 101]



علیه السلام نقل شده است. در غایه المرام از ابونعیم در كتاب حلیه الاولیاء، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: المهدی منا اهل البیت یصلحه الله فی لیله - او قال فی یومین -: مهدی از ما اهل البیت استن كه خداوند (امر ظهور) او را در یك شبی - یا فرمود: در دو روز-اصلاح نماید. گنجی از انس بن مالك نقل می كند كه شنید رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نحن ولد عبد المطلب سادات اهل الجنه، انا، و حمزه و علی و جعفر و الحسن و الحسین و المهدی: ما فرزندان عبد المطلب سروران اهل بهشت هستیم: من، حمزه، علی، جعفر، حسن، حسین و مهدی. حافظ ابن ماجه در صحیح خود این روایت را نقل كرده. و نیز در جواهر العقدین حدیث مزبور را به نقل از ابونعیم، ثعلبی، صاحب اربعین، حموئی، حاكم و دیلمی آورده است. گنجی از ثوبان نقل می كند كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: یقتل عند كنزكم ثلاثه كلهم ابن خلیفه ثم لا یصیر الی واحد منهم ثم تطلع الرایات السود من قبل المشرق فیقتلونكم قتلا لم یقتله قوم (الی ان قال) فاذا رایتموه فبایعوه و لو حبوا علی الثلج فانه خلیفه الله المهدی: در جنب ذخائر شما سه تن كشته می شوند كه همگی فرزندان خلیفه (فرزندان سه تن از خلفا) می باشند. سپس به سوی هیچ یك از آنها كشیده نمی شوند. بعد از آن پرچمهای سیاه از جانب مشرق آشكار می شوند، در میان شما چنان كشتاری بر پا می سازند كه هیچ قومی



[ صفحه 102]



چنان نكرده است. (تا آنجا كه فرمود:) پس چون او را دیدید، با وی بیعت نمائید، حتی اگر به خزیدن بر روی برف باشد. زیرا او جانشین خدا مهدیاست. حافظ ابن ماجه قزوینی در سنن نیز این روایت را نقل كرده است. در روایت مشابه دیگر، حدیث نبوی چنین آمده است: ثم تجی ء الرایات السود فیقتلونهم قتلا لم یقتله قوم ثم یجی ء خلیفه الله المهدی فاذا سمعتم به فائتوه فبایعوه فانه خلیفه الله المهدی: بعد از آن، پرچمهای سیاه می آید. پس آنها را می كشند، كشتنی كه هیچ قومی چنان نكرده است. سپس خلیفه الله مهدی می آید. پس اگر به سوی او خوانده شدید، به سویش آئید و با وی بیعت كنید، هر چند كه به خزیدن روی برف باشد. زیرا كه او خلیفه خدا مهدی است. گنجی گوید كه این، حدیثی است با مضمون نیكو كه به طریقی عالی به ما رسیده است. در اربعین ابونعیم علاوه بر نقل روایت مذكور، به سند خود از ثوبان، از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: اذا رایتم الرایات السود و قد اقبلت من خراسان فاتوها و لو حبوا علی الثلج فان فیها خلیفه الله المهدی: چون پرچمهای سیاه را كه از خراسان می آید، مشاهده نمودید، به سوی آن روی آورید هر چند به خزیدن بر برف باشد، كه او مهدی خلیفه خداست. در روایت نبوی دیگر به نقل از همین راوی آمده است: تجی ء الرایات السود من قبل المشرق كان قلوبهم زبر الحدید فمن سمع بهم فلیاتهم فیبایعهم و لو حبوا علی الثلج: پرچمهای سیاه از جانب مشرق آشكار می شود. گوئی كه قلوب آنها



[ صفحه 103]



چون پاره پولاد است. پس هر كه وصف آنان را شنید، به سویشان گام نهد و با ایشان پیمان نبدد، هر چند كه به خزیدن بر روی برف باشد. گنجی از عبدالله بن حارث بن جزء زبیدی، و او از نبی كرم صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی یعنی سلطانه: مردمی از شرق خروج نمایند پس آماده ساز برای مهدی هستند یعنی حكومتش. این حدیثی است صحیح و حسن كه راویان موثق آن را نقل كرده اند و در سنن ابن ماجه قزوینی ضبط شده است. در كنوز الدقائق از ثوبان نقل شده كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: اذا رایتم الرایات السود قد جاءت من قبل خراسان فاتوها فان فیها خلیفه الله المهدی: چون پرچمهای سیاه را از جانب خراسان مشاهده نمودید، به سوی آن بار بندید كه در آن مهدی خلیفه خداست. احمد در مسند و بیهقی در دلائل النبوه این روایت را آورده اند. و در همان كتاب، از حضرت علی علیه السلام، و ایشان از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله، نقل شده كه فرمود: یخرج رجل من وراء النهر یقال له الحارث حراث، علی مقدمته رجل یقال له منصور یوطن (او قال یمكن) لال محمد كما مكنت قریش لرسول الله صلی الله علیه و آله وجب علی كل مومن نصره (او قال اجابته): مردی از ماوراء النهر خروج می كند به نام حارث كه كشاورزی است. در مقابل او فردی است موسوم به منصور. او زمینه را برای آل محمد فراهم می سازد، همان گونه كه قریش زمینه را برای پیامبر آماده



[ صفحه 104]



ساختند. بر هر مسلمانی یاری (اجابت) وی واجب است. ابوداود نیز این حدیث راروایت كرده. گنجی به نقل از علقمه بن عبدالله در روایتی آورده است كه رسول خدا فرمود: ان اهل بیتی سیلقون بعدی بلاء و تشریدا و تطریدا حتی یاتی قوم من قبل المشرق و معهم رایات سود فیسالون الخیر فلا یعطونه فیقاتلون فینصرون فیعطون ما سالوه فلا یقبلونه حتی یدفعوها الی رجل من اهل بیتی فیملاها قسطا كما ملاوها جورا فمن ادرك ذلك منكم فلیاتهم و لو حبوا علی الثلج: خاندانم بعد از من دچار بلا و تبعید و آوارگی می شوند، تا اینكه قومی از شرق پدیدار شوند كه با خود پرچمهای سیاه دارند. آنان خیر را می طلبند اما به ایشان داده نمی شود پس به پیكار برخیزند و به پیروزی دست یابند. خواسته شان به آنان داده می شود، اما آن را قبول نمی كنند تا آنكه به دست مردی از خاندانم بسپارند كه زمین را مالامال از عدل سازد، همان گونه كه آن را آكنده از ستم كرده باشند. پس هر كه آن زمان را دریابد، عزم ایشان نماید هر چند به خزیدن بر روی برف باشد. این حدیث در سنن ابن ماجه نیز آمده است. گنجی می نویسد كه ابن اعثم كوفی در كتاب الفتوح از حضرت امیر علیه السلام نقل كرده كه حضرتش فرمود: ویحا للطالقان فان لله عز وجل بها كنوزا لیست من ذهب و لا فضه و لكن بها رجال مومنون عرفوا الله حق معرفته و هم ایضا انصار المهدی فی آخر الزمان:



[ صفحه 105]



آفرین بر طالقان. كه در آنجا خداوند گنجهائی دارد كه از طلا و نقره نیست، بلكه مردانی با ایمان هستند كه خداوند را آن طور كه شایسته اوست، شناخته اند و یاران مهدی در آخر الزمان می باشند.. ونیزاز ابی سعید خدری، و او از نبی مكرم، نقل می كند كه فرمود: ان فی امتی المهدی یخرج یعیش خمسا او سبعا. زید الشاك قلنا و ما ذاك قال سنین فیجی ء الیه الرجل فیقول یا مهدی اعطنی فیحثی له فی ثوبه ما استطاع ان یحمله: همانا در امت من مهدی است كه ظهور می نماید و پنج یا هفت یا نه سال زمامدار می باشد. (شك در سال دقیق از طرف زید راوی خبر از ابی سعید خدری است). گفتیم: آن زمان چگونه است؟ فرمود: سالهائی است كه مردی نزد وی آید و گوید: مهدی به من عطائی كن. پس او آن قدر در دامان آن مرد می ریزد كه توان حملش را داشته باشد. حافظ ترمذی این حدیث را حسن می داند.

در اربعین از ابی سعید خدری نقل شده كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: تملا الارض ظلما و جورا فیقوم رجل من عترتی فیملاها قسطا و عدلا یملك سبعا او تسعا: زمین ما لا مال از ظلم و جور می شود تا اینكه مردی از خاندانم لوای قیام افرازد و جهان را آكنده از عدل و داد سازد. وی هفت یا نه سال زمامداری می نماید. گنجی از ابوسعید، و او از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود:



[ صفحه 106]



یكون فی امتی المهدی ان قصر فسبع و الا فتسع تنعم فیه امتی نعمه لم ینعموا مثلها قط توتی الارض اكلها (كنوزها خ ل) و لا تدخر منه شیئا و المال یومئذ كدوس یقول الرجل فیقول یا مهدی اعطنی فیقول خذ: در امت من مهدی می باشد كه اگر (دوران حكومتش) كوتاه باشد هفت سال، و الا نه سال خواهد بود. امتم در زمان او چنان غرق در نعمت می شوند كه قبل از آن هرگز آن طور نبوده باشند. زمین، خوردنی های (معادن و گنجینه های) خود را آشكار می سازد و چیزی از آنها را باقی نمی نهد. مال در آن روز به خروار ماند كه مردی می آید و می گوید: مهدی به من عطائی كن. و او می گوید: (بیا هر چه می خواهی) بگیر. در مشكاه المصابیح ازابو سعید نقل می كند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بلائی بر این امت وارد شود كه مرد ملجا و ماوائی از ظلم نیابد تا به آن پناه برد. پس خداوند مردی از عترتم را برانگیزاند كه به واسطه او زمین را آكنده از عدل و داد سازد، همان گونه كه از ستم و بیداد پر شده باشد. ساكنان زمین و آسمان از او خشنود می شوند. آسمان تمام خیر و بركت خود را فرو می بارد، و زمین همه نباتات خود را در پهنه خویش آشكار می سازد. تا آنجا كه در گذشتگان تمنا كنند كه كاش در آن زمان زنده می بودند. (مهدی) در میانشان هشت یا نه سال زیست می نماید. حاكم در مستدرك خود، این روایت را درج نموده و گفته است كه حدیثی صحیح می باشد.

دركتاب فضل الكوفه نوشته محمد بن علی علوی از ابوسعید خدری نقل می كند كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود:



[ صفحه 107]



مهدی، هفت یا ده سال بر مردم حكم روائی كند. سعادتمندترین مردم به سبب او، اهل كوفه هستند. در كتاب اربعین، ابونعیم به سند خود از ابی سعید خدری نقل می كند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: زمین لبریز از ظلم و ستم شود. بعد از آن مردی از اهل بیتم خروج نماید و عرصه زمین را پر از عدل و داد كند همان طور كه از ستم و بیداد پر شده باشد. گنجی به نقل از ام سلمه می گوید كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به هنگام مرگ خلیفه ای، اختلافی پیش آید. پس مردی از اهل مدینه خروج نموده و در حالت ترس و بیم به مكه می گریزد. گروهی از اهالی مكه نزد او آمده و او را كه رضا ندارد، (از اختفاء) بیرون آورده و بین ركن و مقام با وی بیعت می نمایند. لشكری برای مقابله با وی از شام عازم آنجا می شود. اما در صحرای بیداء بین مكه و مدینه در كام زمین فرو می رود. چون مردم چنین می بینند برگزیدگان شام و گروههائی از اهالی عراق به سوی او شتافته و پیمان یاری با وی می بندند. سپس مردی كه دائی هایش از قبیله كلب هستند به سوی او هجوم می آورد، او (مهدی علیه السلام) سپاهی به پیكارش می فرستد كه بر وی پیروز می گردند. زیانكار آنكه در آنجا حضور نداشته باشد. او مال را (عادلانه) تقسیم می كند. به سنت پیامبر در میان مردم رفتار می نماید. و یلقی الاسلام بجرانه الی الارض فیلبث سبع سنین ثم یتوفی و یصلی



[ صفحه 108]



علیه المسلمون: اسلام را در پهنه گیتی می گسترد. و هفت سال حكومتش بطول می انجامد. بعد از آن در می گذرد و مسلمانان بر او نماز می گزارند. در مشكاه المصابیح، حدیث مزبور به روایت ابوداود، احمد بن حنبل، ابویعلی، و بیهقی آمده است، و همینطور در جواهر العقدین نقل شده. گنجی به نقل از ابوداود گوید كه برخی راویان دوران حكومت مهدی علیه السلام را طبق گفته هشام نه سال و برخی دیگر هفت سال ثبت نموده اند. و این بنا به قول حافظ ترمذی، ابن ماجه قزوینی و ابوداود است. ابوهریره گوید كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: كیف انتم اذا ابن مریم فیكم و امامكم منكم: چگونه اید شما آن هنگام كه زاده مریم (حضرت مسیح) در میان شما باشد و امامتان از خودتان. این حدیثی است حسن و صحیح كه بر صحت آن میان محدثان بزرگ اهل سنت اتفاق نظر وجود دارد. راوی آن محمد بن شهاب زهری است و بخاری و مسلم در صحیح خود آن را ذكر كرده اند. و نیز گنجی از جابر انصاری، و او از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل می كند كه حضرتش فرمود: لا تزال طائفه من امتی یقاتلون علی الحق ظاهرین الی یوم القیامه فینزل عیسی بن مریم فیقول امیرهم تعال صل بنا فیقول: بعضكم علی بعض امراء تكرمه من الله لهذه الامه: پیوسته چنین است كه طائفه ای از امت من در راه حق نبرد می كنند



[ صفحه 109]



تا هنگامه قیامت ظفرمند و پیروزند. عیسی بن مریم (از آسمان) فرود آید. امیرشان (مهدی) به وی می گوید: جلو بایست تا ما با تو نماز گزاریم. اما او اظهار می دارد: شمائید پیشوا و مقتدای خلق، و این منصبی است ارجمند كه خدا به این امت عنایت فرموده است. گنجی گوید كه این حدیثی است صحیح و حسن كه مسلم آن را در صحیح خود آورده است. در جای دیگر اظهار می دارد كه این روایت را حارث بن ابی اسامه در مسند خود، و حافظ ابونعیم در عوالی نقل كرده اند. مولف گوید: ابونعیم نیز در اربعین، حدیث مزبور را آورده. در روایت او، امیرهم المهدی وجود دارد. سپس گنجی می افزاید: این حدیث تاویل بردار نیست، زیرا به صراحت بیان می دارد كه عیسی بن مریم، امیر مسلمین یعنی مهدی را مقدم بر خود می دارد. و تاویل آن كس كه می گوید: معنی امامتان از شماست، یعنی كتابتان را در میان شما پیاده می سازد باطل است. سپس او توضیحاتی داده كه ما حصل آنها این است كه احادیث مزبور دال بر آنند كه عیسی علیه السلام در نماز به مهدی علیه السلام اقتدا می كند، در برابر او پیكار می نماید و دجال را به قتل می رساند. آن گاه می افزاید كه روایات مزبور به طرق صحیح نقل شده و نزد شیعه و سنی مقبول می باشد و مورد اجماع كافه اهل اسلام است. اساس دلالت این احادیث بر این مطلب است كه مهدی برتر از عیسی است (وی همینطور ادامه می دهد تا آنجا كه می گوید:) تائید بر این سخن روایتی است طولانی كه حافظ ابوعبدالله ابن ماجه قزوینی در مورد نزول حضرت عیسی علیه السلام نقل كرده. در روایت آمده است كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند كه عرب در آن روز كجایند؟ فرمود:



[ صفحه 110]



هم یومئذ قلیل وجلهم ببیت المقدس و امامهم قد تقدم یصلی بهم الصبح اذ نزل بهم عیسی بن مریم صلی الله علیه فرجع ذلك الامام ینكص یمشی القهقری لیتقدم عیسی یصلی بالناس فیضع عیسی یده بین كتفیه ثم یقول له تقدم: ایشان در آن روز اندكند و بیشترشان در بیت المقدس هستند، صبحگاهان امامشان می خواهد بر آنان نماز گزارد كه عیسی بن مریم صلی الله علیه فرا می رسد. آن امام به عقب می رود تا عیسی بر مردم نماز گزارد. اما وی دست بر كتفش می نهد و می گوید: شما مقدم شوید. گنجی گوید كه این حدیثی است حسن و صحیح كه ابن ماجه در سنن آن را از ابوامامه باهلی نقل كرده است، و ما آن را به اجمال آوردیم. حافظ ابونعیم اصفهانی روایت ابوامامه را چنین ثبت نموده: از رسول خدا پرسیده شد: یا رسول الله، عرب در آن روز كجایند؟ فرمود: هم یومئذ قلیل وجلهم ببیت المقدس و امامهم المهدی رجل صالح. ایشان در آن روز اندكند و اكثرشان در بیت المقدس می باشند. امامشان مردی صالح به نام مهدی است. این حدیثی است حسن. در جواهر العقدین با حدیثی مرفوع به نقل از حذیفه می نویسد: یلتفت المهدی و قد نزل عیسی بن مریم علیهما السلام كانما یقطر من شعره الماء فیقول المهدی له: تقدم صل بالناس: فیقول: انما اقیمت الصلاه لك. فیصلی خلف رجل من ولدی: مهدی متوجه می شود، به تحقیق عیسی بن مریم (از آسمان) نازل شده است در حالی كه گوئی از موهایش آب می چكد. مهدی به او می گوید: جلو بایست و بر مردم نماز گزار. پاسخ می دهد: نماز برای



[ صفحه 111]



تو بر پا شده. پس (مهدی به نماز می ایستد) و او - عیسی - به مردی از فرزندانم اقتداء می كند. طبرانی و ابن حبان در صحیح خود به روایت عقبه بن عامر مانند این حدیث را ضبط نموده اند. در اربعین از ابوسعید خدری نقل می كند كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: منا الذی یصلی عیسی بن مریم خلفه: از ماست آنكه عیسی بن مریم در پشت سرش نماز می گزارد. حافظ ابونعیم بن حماد در كتاب الفتن به سند خود از هشام بن محمد این حدیث نبوی را نقل كرده است. المهدی الذی یوم عیسی بن مریم: مهدی آن كسی است كه امام عیسی بن مریم(در نماز)می شود. ترمذی در سنن از مجمع بن جاریه انصاری، و او از رسول اكرم صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: یقتل ابن مریم الدجال بباب لد: زاده مریم، دجال را در جنب دروازه لد می كشد. گنجی از ابی سعید خدری، و او از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: المهدی منی، اجلی الجبهه، افنی الانف، یملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما، یملك سبع سنین: مهدی از من است. او دارای پیشانی فراخ و بینی كشیده است. زمین را آكنده از عدل و داد می سازد همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد. هفت سال دوران زمامداریش به طول می انجامد.



[ صفحه 112]



و می گوید كه این حدیثی است حسن و صحیح كه از حافظ از ابوداود سجستانی و دیگر حفاظ همچون طبرانی، در كتب خود ضبط كرده اند. در مشكاه المصابیح می نویسد كه حموینی و ابن جوزی حدیث فوق را روایت نموده اند. ابن جوزی گوید: اجلی الجبهه یعنی كسی كه موی مقابل سر ندارد، و قنا به معنی انحناء در بینی می باشد. در اربعین از ابوسعید خدری، و او از رسول خدا صلی الله علیه و آله، روایت شده كه حضرتش فرمود: المهدی منا اهل البیت رجل من امتی، اسم الانف، یملا الارض عدلا كما ملئت جورا: مهدی از ما خاندان وحی است. او مردی از امتم می باشد كه بینی كشیده و زیبائی دارد. زمین را پر از عدل می كند، همان گونه كه از ستم پر شده باشد. گنجی می نویسد كه ابن شیرویه دیلمی در بال الف و لام كتاب فردوس، به اسناد خود از ابن عباس روایت می كند كه او گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: المهدی طاوس اهل الجنه: مهدی (در زیبائی) طاووس بهشتیان است. و به اسناد خود از حذیفه بن یمان، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می كند كه حضرتش فرمود: المهدی من ولدی وجهه كالقمر (كالكوكب خ ل) الدری، یملا الارض عدلا كما ملئت جورا، یرضی بخلافته اهل السماوات و اهل الارضین و الطیر فی الجو یملك عشرین سنه: مهدی از فرزندان من است. چهره اش بمانند ماه (یا ستاره) تابان می درخشد. زمین را پر از عدل می سازد همان گونه كه از ستم آكنده شده باشد. اهل آسمانها و زمینها و پرندگان آسمان از خلافتش خشنود و خرسند شوند. بیست سال حكمروای عالم باشد. در جواهر العقدین، حدیث مزبور به نقل از رویانی، طبرانی، ابونعیم و نیز



[ صفحه 113]



دیلمی آورده شده است. گنجی به سند خود از حذیفه، و او از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می كند كه حضرتش فرمود: المهدی رجل من ولدی، علی خده الایمن خال كانه كوكب دری، یملا الارض عدلا كما ملئت جورا، یرضی بخلافته اهل الارض و اهل السماء و الطیر فی الجو: مهدی مردی از فرزندانم است. بر گونه راستش خالی وجود دارد كه در جلوه و جمال، ستاره ای درخشان را ماند. اهل زمین و آسمان و نیز پرندگان فضا به خلافتش خرسندند. و می گوید كه این حدیثی است حسن كه به دست ما رسیده، و ما خدا را شكر گزاریم راوی آن جمعی از محدثان متبحر هستند، و سندش نزد ما شناخته شده است. ابونعیم در اربعین به سند خود از حذیفه، و او از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل نموده كه حضرتش فرمود: المهدی رجل من ولدی وجهه كالكوكب الدری: مهدی مردی از فرزندانم می باشد كه سیمایش به سان اختر تابان پر تو افشان است. گنجی به سند خود از ابی امامه باهلی در روایتی نقل می كند كه مردی از طایفه عبد قیس به نام مستورد بن غیلان از حضرت پرسید: ای رسول خدا، امام مردم در آن روز كیست؟ فرمود: المهدی من ولدی، ابن اربعین سنه، كان وجهه كوكب دری فی خده الایمن خال اسود، علیه عباءتان قطوانیتان، یستخرج الكنوز و یفتح مدائن الشرك:



[ صفحه 114]



مهدی از فرزندان من است كه - بصورت - چهل ساله باشد. سیمایش ماه تابان را ماند. بر گونه راستش خال سیاهی قرار دارد. عبا و ردائی قطوانی در بر پوشیده است. گنجهای زمین را بیرون آورد و شهرهای شرك را فتح نماید. شبیه این حدیث را طبرانی در معجم كبیرخود آورده است. و از عبد الرحمن بن عوف، و او از نبی اكرم صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: لیبعثن الله رجلا من عترتی، افرق الثنایا اجلی الجبهه، یملا الارض عدلا و یفیض المال فیضا: خداوند مردی از خاندانم را برانگیزاند كه میان دندانهای پیشینش فاصله دارد و پیشانیش فراخ است. زمین را آكنده از عدل سازد و مال بسیار بخشد. حافظ ابونعیم در عوالی این حدیث را اخراج نموده است. ابوهریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می كند كه فرمود: لا تقوم الساعه حتی یملك رجل من اهل بیتی، یفتح القسطنطینیه و جبل الدیلم، و لو لم یبق الا یوم لطول الله ذلك الیوم حتی یفتحها: قیامت بر پا نمی گردد تا آنكه مردی از خاندانم (بر جهان) حكم فرما شود. او قسطنطنیه و كوه دیلم را فتح نماید. و اگر از دنیا باقی نماند مگر یك روز، خداوند چنان طولانیش سازد تا (او قیام نماید و) آنها را فتح كند. گنجی گوید كه این سیاق كلام حافظ ابونعیم است. و نیز گوید: این بدون شك و تردید، و طبق اتفاق نظر روایات همان مهدی است. و گوید: از ابوهارون عبدی نقل می كند كه گفت: نزد ابوسعید خدری آمدم و گفتم: آیا در جنگ بدر حضور داشتی؟ گفت: آری گفتم: آیا حدیثی را كه از رسول خدا در فضائل علی علیه السلام شنیده ای، برایم نمی گوئی؟ گفت. بلی، پیامبر



[ صفحه 115]



خدا به بیماری ای دچار شده بود و هنوز دوران نقاهت را می گذراند. روزی فاطمه سلام الله علیها به عیادت پدر آمد. من در سمت راست حضرت نشسته بودم. چون ضعف پیامبر را دید، گریه راه گلویش را گرفت و اشك از دیدگانش جاری شد. پیامبرفرمود: مایبكیك یا فاطمه: ای فاطمه چه چیز ترا به گریه آورده است؟ عرض كرد: اخشی الضیعه یا رسول الله: از تنگنا و تباه كردن (مرا پس از شما) ای رسول خدا می ترسم. فرمود: یا فاطمه اما علمت ان الله اطلع الی الارض اطلاعه فاختار منهم اباك فبعثه نبیا، ثم اطلع ثانیه فاختار منهم بعلك فاوحی الی فانكحته و اتخذته وصیا، اما علمت انه بكرامه الله ایاك زوجك اغزرهم علما و اكثرهم حلما و اقدمهم سلما: ای فاطمه، آیا نمی دانی كه خداوند به زمین توجه نمود و از اهل آن پدرت را برگزید و پیامبرش قرار داد. بعد از آن توجه دیگری نمود، و شوهرت را برگزید و به من وحی نمود كه او را به نكاحت در آورم و جانشینم قرار دهم. آیا نمی دانی به سبب ارجمندی بسیار تو در نزد خداوند، همسر تو را از عالم ترین امت و برد بارترین آنها و نخست مسلمان از ایشان قرارداد. راوی گوید كه فاطمه سلام الله علیها مسرور گشت و حضرت رسول فضائل بیشتری از محمد و آل محمد را بیان نمود. آن گاه رسول عظیم الشان فرمود: یا فاطمه و لعلی ثمانیه اضراس (یعنی مناقب): ایمان بالله و رسوله، و حكمته، و زوجته و سبطاه (و ولداه خ ل) الحسن و الحسین و امره بالمعروف و نهیه عن المنكر. یا فاطمه انا اهل بیت اعطینا ست خصال لم یعطها احد من الاولین و لا یدركها احد من الاخرین غیرنا: نبینا خیر الانبیاء و هو



[ صفحه 116]



ابوك و وصینا خیر الاوصیاء و هو بعلك و شهیدنا خیر الشهداء و هو حمزه عم ابیك و منا سبطا هذه الامه و هما ابناك و منا مهدی الامه الذی یصلی عیسی خلفه: ای فاطمه، خداوند به علی هشت والائی و برتری عطا فرمود. ایمان به خدا و رسول، حكمتش، همسر (بی همتایش)، دو فرزندش حسن و حسین، امر نمودش به معروف و نیكی و باز داشتش از منكر و زشتی. ای فاطمه، ما خاندانی هستیم كه به ما شش ویژگی عطا شده كه هیچ كس از اولین و آخرین از آن بهره ای ندارند. پیامبر ما كه برترین انبیاء است و او پدر تو می باشد، وصی ما كه بهترین اوصیاست و او شوهر توست و شهید ما بهترین شهیدان است و او حمزه عموی پدرت می باشد، و ما دو نوه در این امت داریم كه آن دو پسر تو هستند و از ماست مهدی امت كه عیسی در پشت سرش نماز می گزارد. سپس بر شانه حسین علیه السلام زد و فرمود: من هذا مهدی الامه: از این است مهدی امت. این روایت را نیز دار قطنی صاحب الجرح و التعدیل آورده است. ابونعیم در اربعین به سند خود از علی بن هلال، و او از پدرش، همانند این حدیث را نقل كرده. لیكن در آنجا آمده است كه حضرت فرمود: اعطانا الله عزوجل سبع خصال: خداوند عزیز و جلیل به ما هفت ویژگی ارزانی داشت. و ویژگی اضافه شده چنین بیان گردیده است:



[ صفحه 117]



و منا من له جناحان یطیر فی الجنه مع الملائكه حیث یشاء: و از ماست آنكه دو بال دارد و در بهشت با ملائكه هم پرواز است و هر جا كه خواهد پر كشد. و بعد از ذكر امام حسن و امام حسین علیهما السلام نیز فرموده: و الذی بعثنی ان منهما مهدی هذه الامه اذا صارت الدنیا هرجا و مرجا و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم علی بعض فلا كبیر یرحم صغیرا و لا صغیر یوقر كبیرا فیبعث الله عند ذلك منهما من یفتح حصون الضلاله و قلوبا غلفا یقوم بالدین فی آخر الزمان كما قمت به فی اول الزمان و یملا الارض عدلا كما ملئت جورا: قسم به آنكه مرا به رسالت مبعوث نمود، از این دو، مهدی این امت خواهد بود. چون دنیا به هرج و مرج گراید، و در فتنه و آشوب فرو رود، و راهها ناامن شوند، و مردم به چپاول یكدیگر پردازند، و نه بزرگی به كوچكی رحم كند و نه كوچكی احترام بزرگتر نگه دارد، در آن هنگام خداوند از نسل آن دو فردی را برانگیزاند كه پیروزمندانه برج و باروهای ضلالت را فتح نماید، و قلوب در بسته (و مهر خورده) را بگشاید. او در آخر زمان دین را به پا می دارد همان گونه كه من در اول زمان آن را به پا داشتم. زمین را مالامال از عدل نماید، بعد از اینكه پر از ظلم شده باشد. در جواهر العقدین از عبایه ابن ربعی، و او از ابوایوب انصاری نقل شده است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله به دخت اطهرش فاطمه سلام الله علیها فرمود: منا خیر الانبیاء و هو ابوك و منا خیر الاوصیاء و هو بعلك و منا خیر الشهداء و هو عم ابیك حمزه و منا من له جناحان یطیر بهما فی الجنه حیث یشاء و هو ابن عم ابیك جعفر و منا سبطا هذه الامه سیدا شباب اهل الجنه الحسن و الحسین و هما ابناك و منا المهدی و هو من ولدك:



[ صفحه 118]



از ماست بهترین انبیاء كه او پدر توست، از ماست بهترین اوصیاء كه آن شوهر توست، از ماست بهترین شهداء كه او حمزه عموی پدر توست، از ماست آن كسی كه دو بال دارد و در بهشت به هر جا كه خواهد پرواز كند و او جعفر پسر عموی پدر توست، و از ماست دو نوه این امت حسن و حسین كه سروران جوانان بهشت و پسران تواند، و از ماست مهدی كه از فرزندان تو است. این حدیث را طبرانی در الاوسط نقل نموده است. گنجی به اسناد خود از ابونضره نقل می كند كه گفت. ما نزد جابر بودیم... رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یكون فی آخر امتی خلیفه یحثی المال حثیا لا یعده عدا: در فرجام امت من، جانشینی از من خواهد بود كه مال را فراوان می بخشد كه آن را به حساب نمی آورد. راوی گوید: به ابونضره و ابوالعلاء گفتم: آیا او عمر بن عبد العزیز است؟ گفتند: نه. گنجی گوید كه این حدیثی است حسن و صحیح كه مسلم آن را در صحیح خود آورده است. و نیز گنجی به اسناد خود از ابونضره، و او از ابوسعید نقل می كند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من خلفائكم خلیفه یحثو المال حثیا لا یعده عدا: از خلفای شما، خلیفه ای است كه مال را فراوان می بخشد كه آن را به حساب نمی آورد. و گوید كه این حدیث صحیح و ثابت است كه حافظ مسلم در صحیح خود آن را آورده است. و از ابوسعید و جابر بن عبدالله نقل می كند كه آن دو گفتند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:



[ صفحه 119]



یكون فی آخر الزمان خلیفه یقسم المال و لا یعده: در آخر الزمان خلیفه ای خواهد بود كه مال را (میان مردم) تقسیم می كند و آن را حساب نمی نماید. كه این عبارت مسلم در صحیح است. و از ابوسعید خدری نقل می كند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ابشركم بالمهدی یبعث فی امتی علی اختلاف من الناس و زلازل یملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما، یرضی عنه ساكن السماء و ساكن الارض یقسم المال صحاحا (فقال رجل: ما صحاحا؟ قال: بالسویه بین الناس) و یملا الله قلوب امه محمد غنی و یسعهم عدله حتی یامر منادیا ینادی یقول: من له فی المال حاجه؟ فما یقوم الا رجل واحد فیقول: انا. فیقول: ائت السدان (یعنی الخازن) فقل له: ان المهدی یا مرك ان تعطینی مالا. فیقول له: احث حتی اذا جعله فی حجره و ابرزه ندم. فیقول: كنت اجشع امه محمد نفسا اعجز عما وسعهم فیرده و لا یقبل منه. فیقال له: انا لا ناخذ شیئا اعطیناه ست و سبع او تسع سنین. ثم لا خیر فی العیش بعده (او قال ثم لا خیر فی الحیاه بعده): بشارت می دهم شما را به مهدی. او در اختلاف مردم و اضطرابها در میان امتم برانگیخته می شود. زمین را آكنده از عدل و داد می سازد همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده باشد. ساكنان آسمان و زمین از او خرسند می شوند. مال را به طور صحاح بین مردم تقسیم می كند. پس مردی گفت: صحاح چیست؟ فرمود: به مساوات در بین مردم. خداوند (در آن هنگام) قلوب امت محمد را غنا می بخشد و عدلش همه را فرا می گیرد، تا آنجا كه منادی را فرمان دهد كه ندا كند: هر كه نیاز به مال دارد، بیاید بگیرد. هیچ كس بر نمی خیزد مگر یك مرد كه برخاسته و تقاضای مقداری مال می كند. (مهدی) به او می فرماید: نزد خزانه دار برو و بگو كه مهدی مرا فرستاده تا به من عطائی كنی. (خزانه دار) به او گوید. دامنت را بگیر. پس آن قدر



[ صفحه 120]



در آن می ریزد كه توان حملش را نیابد. او پشیمان می شود و می گوید من از همه امت محمد حریص تر و از تمامی آنها ناتوان تر بودم. پس آن مال را بر می گرداند، اما از او قبول نمی شود و به وی گفته می شود ما چیزی را كه دادیم پس نمی گیریم. بر این منوال، هفت یا هشت یا نه سال می گذرد. سپس خیری بعد از آن در زندگی نیست. و می گوید كه این حدیثی است حسن كه بزرگ اهل حدیث یعنی احمد بن حنبل آن را در مسندش آورده است. حدیث دو گونه روایت شده، یكی به طور مفصل كه احمد بن حنبل آورده، و دیگر به طور مختصر كه در صحیح مسلم نقل شده است. در اسعاف الراغبین مانند حدیث مذكور نقل شده و گفته است كه احمد و ماوردی آن را آورده اند و در آن آمده است كه حضرت فرمود: ابشروا بالمهدی رجل من قریش من عترتی: بشارت باد شما را به مهدی، مردی از قریش، از عترتم. و همچنین آمده است كه شش یا هفت یا نه سال در میان مردم حكومت می كند. ابونعیم دراربعین به سند خود از ابوسعید خدری نقل می كند كه حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: یخرج المهدی فی امتی یبعثه الله غیاثا للناس تنعم الامه و تعیش الماشیه و تخرج الارض نباتها و یعطی المال صحاحا: مهدی در میان امتم قیام می نماید. خداوند او را به عنوان فریاد رسی مردمان مبعوث می فرماید. امت (اسلام) در زمان او غرق در رفاه و نعمت می شوند، و حتی حیوانات در خوشی زندگی می كنند. زمین سراسر سر سبز و خرم می شود. و او مال را بطور مساوی (بین مردم) تقسیم می نماید. گنجی به اسناد خود از ابوسعید خدری نقل می كند كه حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:



[ صفحه 121]



یكون عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل یقال له المهدی، عطاوه هنیئا: به هنگام انقطاع زمانه و ظهور فتنه ها، مردی (قیام خواهد نمود) كه به او مهدی گویند. عطای او دلپذیر است. و می گوید كه این حدیثی است حسن كه ابونعیم آن را نقل كرده است. و به اسناد خود از عبدالله بن عمر نقل می كند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یخرج المهدی و علی راسیه غمامه فیها مناد یناد(هذا المهدی خلیفه الله (فاتبعوه خ): مهدی خروج می نماید در حالی كه بر بالای سرش ابری قرار دارد و ندا دهنده ای در آن ندا می دهد كه این مهدی خلیفه خداست، (او را پیروی نمائید). و گوید كه این حدیث حسن است كه بهتر از این طریق، از طریق دیگر به ما نرسیده است. و از عبدالله بن عمر نقل می كند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یخرج المهدی و علی راسه ملك ینادی ان هذا المهدی فاتبعوه: مهدی خارج می شود در حالی كه فرشته ای بر فراز سرش است كه ندا می دهد: این مهدی است، فرمانش را گردن نهید. و می گوید كه این حدیثی است حسن كه حافظان و بزرگان حدیث مانند ابونعیم و طبرانی و دیگران آن را نقل كرده اند. و به اسناد خود از جابر بن عبدالله نقل می كند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:



[ صفحه 122]



سیكون بعدی خلفاء و من بعد الخلفاء امراء و من بعد الامراء ملوك جبابره ثم یخرج المهدی من اهل بیتی یملاها عدلا كما ملئت جورا: بعد از من خلفائی هستند، و بعد از خلفاء امرائی، و بعد از امراء پادشاهانی ستمگر، سپس مهدی از اهل بیتم قیام می كند. او زمین را آكنده از عدل می سازد همان گونه كه از ظلم پر شده باشد. گنجی می افزاید كه حافظ ابونعیم در فوائد و طبرانی در معجم كبیر خود، حدیث را روایت كرده اند. در اربعین نظیر حدیث فوق آمده ولی به جای عبارت: ثم یخرج المهدی، عبارت: ثم یخرج رجل من اهل بیتی، نقل شده است. گنجی به سند خود از ابوسعید خدری نقل می كند كه نبی مكرم صلی الله علیه و آله فرمود: تتنعم امتی فی زمن المهدی نعمه لم یتنعموا مثلها قط یرسل السماء علیهم مدرارا و لا تدع الارض شیئا من نباتها الا اخرجته: امتم در زمان مهدی در چنان نعمت و آسایشی قرار می گیرند كه هرگز مثل آن را ندیده باشند. باران فراوان بر آنان باریده می شود و زمین سراسر سبز و خرم می شود. و می گوید كه این حدیثی است حسن، و حافظ ابوالقاسم طبرانی در معجم كبیر خود آن را ضبط كرده است. ابونعیم در اربعین از ابوسعید خدری نقل می كند كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: یكون من امتی المهدی ان قصر عمره فسبع سنین و الا فثمان و الا فتسع تنعم امتی فی زمانه نعیما لم یتنعموا مثله قط البر و الفاجر یرسل الله السماء علیه مدرارا و لا تدخر الارض شیئا من نباتها: مهدی از امت من می باشد. اگر عمر (حكومت) او كوتاه باشد، هفت سال و الا هشت یا نه سال به طول می انجامد. امتم در دوران



[ صفحه 123]



او در چنان خوشی و نعمتی قرار می گیرند كه هرگز نیكو كار یا گنهكار مانند آن را ندیده باشد. خداوند باران را بر آنان پیوسته می باراند و زمین چیزی از گیاهان خود را در خود فرو نمی گذارد. گنجی به اسناد خود از عبدالله بن عمر نقل می كند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یخرج المهدی من قریه بالیمن یقال لها كرعه: مهدی از قریه ای در یمن به نام كرعه قیام می كند. و گوید این حدیثی است حسن كه ابوالشیخ اصفهانی در عوالی آن را آورده است. مولف اظهار می دارد: شهاب الدین فضل الله در كتاب المعتمد نوشته است كه در یمن قریه ای به این نام وجود ندارد. و نیز گنجی به اسناد خود از علی علیه السلام نقل می كند كه ایشان به حضرت رسول صلی الله علیه و آله عرض نمود: یا رسول الله امنا آل محمد المهدی ام من غیرنا. ای رسول خدا، آیا مهدی از ما آل محمد است یا از غیر ما؟ حضرت فرمود: لا بل منا یختم الله به الدین كما فتح بنا و بنا ینقذون من الفتنه كما انقذوا من الشرك، بنا یولف الله بین قلوبهم بعد عداوه الفتنه كما الف بین قلوبهم بعد عداوه الشرك، و بنا یصبحون بعد عداوه الفتنه اخوانا كما اصبحوا بعدا عداوه الشرك اخوانا فی دینهم: نه، بلكه از ماست. خداوند دین را به واسطه او فرجام می بخشد، همان گونه كه آن را توسط ما بنیاد نهاد. به سبب ماست كه از فتنه ها رهانیده شوند كما اینكه از شرك نجات داده شدند. به سبب ما است كه خداوند بعد از دشمنی حاصل از فتنه ها، میان قلوب ایشان پیوند می دهد همان گونه كه بعد از كینه ناشی از شرك دلهایشان را به هم الفت بخشید. به واسطه ماست كه بعد از ستیزه جوئی ناشی



[ صفحه 124]



از فتنه، با هم برادر می شوند چنانكه بعد از عداوت شرك در دینشان برادر گردیدند. گنجی گوید كه این حدیث، حسن و عالی است و محدثان بزرگ آن را در كتب خود ذكر كرده اند، از آن جمله اند. طبرانی در المعجم الاوسط، ابونعیم در حلیه الاولیاء عبد الرحمان بن حماد در عوالی. ابونعیم در اربعین به اسناد خود از ابوسعید خدری نقل می كند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یخرج رجل من اهل بیتی و یعمل بسنتی و ینزل الله له البركه من السماء و تخرج له الارض بركتها و تملا به الارض عدلا كما ملئت ظلما و جورا و یعمل علی هذه الامه سبع سنین و ینزل بیت المقدس: مردی از خاندانم قیام می كند كه به سنت من عمل می نماید. خداوند بركت را از آسمان بر او فرو می بارد، و زمین بركات خود را برایش ارائه می دهد. به واسطه او جهان را گستره عدل فرا می گیرد، همان گونه كه ظلمت جور و ستم آن را پوشانده باشد. هفت سال بر مردم فرمانروائی می كند و بر بیت المقدس فرود می آید. در اینجا پایان آنچه از احادیث است كه محمد بن یوسف گنجی شافعی در كتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان، و ابونعیم حافظ اصفهانی صاحب حلیه الالباء در اربعین آورده بودند. سمهودی شافعی در جواهر العقدین، محمد خواجه پارسای بخاری در فصل الخطاب، محمد بن ابراهیم حموینی شافعی در فرائد السمطین و صبان در اسعاف الراغبین تعدادی از احادیث اهل سنت را درباره حضرت مهدی علیه السلام آورده اند. ما برخی از این احادیث را در این بخش می آوریم.

1- جواهر العقدین: قتاده گوید كه از سعید بن مسیب پرسیدم:



[ صفحه 125]



آیا مهدی حق است؟ گفت: آری، حق است. او از فرزندان فاطمه است. پرسیدم: از كدامیك از فرزندان فاطمه؟ گفت: تا همینجا بس است. (بیشتر از این نباید بدانی). احمد بن حنبل در مسند از پیامبر نقل می كند كه فرمود: لا تقوم الساعه حتی تملا الارض ظلما و عدوانا ثم یخرج من عترتی من یملاها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا: قیامت بر پا نمی گردد تا آنكه زمین از ظلم و ستم پر شود. سپس فردی از عترتم ظهور می نماید كه آن را پر از عدل و داد می سازد همان گونه كه از ظلم و ستم لبریز شده باشد. عایشه ازنبی اكرم صلی الله علیه و آله نقل می كند كه حضرتش فرمود: المهدی رجل من عترتی یقاتل علی سنتی كما قاتلت انا علی الوحی: مهدی مردی از عترتم می باشد كه بر سنت من پیكار می كند، همان گونه كه من بر پایه وحی نبرد نمودم. بصیر نصر بن حماد این روایت را نقل نموده است. و از علی علیه السلام نقل می كند: اذا قام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله جمع الله له اهل الشرق و اهل المغرب فیجتمعون كما یجتمع قزع الخریف فاما الرفقاء فمن اهل الكوفه و اما الابدال فمن اهل الشام:



[ صفحه 126]



چون قیامگر خاندان محمد لوای قیام برافرازد، خداوند از شرق و غرب عالم سپاهیانش را جمع می سازد، همان گونه كه ابرهای پراكنده پائیزی به هم پیوند می خورند. رفقا و دوستان از اهل كوفه و ابدال از اهل شام هستند. پایان جواهر العقدین

2 - فرائد السمطین: جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر خدا نقل می كند كه فرمود: من انكر خروج المهدی فقد كفر بما انزل علی محمد صلی الله علیه و آله و من انكر خروج الدجال فقد كفر: هر آنكه قیام مهدی را انكار ورزد، پس به تحقیق كه بر آنچه بر محمد صلی الله علیه و آله نازل شده، كافر گشته است. و هر آنكه خروج دجال را منكر گردد، پس به تحقیق كه كافر گردیده است. سعید بن جبیر ازابن عباس، و او از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می كند كه حضرتش فرمود: ان خلفائی و اوصیائی و حجج الله علی الخلق بعدی الاثنا عشر اولهم علی و آخرهم ولدی المهدی، فینزل روح الله عیسی بن مریم فیصلی خلف المهدی و تشرق الارض بنور ربها و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب: جانشینان و اوصیای من و حجت های خدا بعد از من بر خلائق دوازده نفرند. اولینشان علی است و آخرینشان فرزندم مهدی. روح الله عیسی بن مریم فرود می آید و پشت سر مهدی نماز می خواند. زمین به نور پروردگارش (در ظهور او) درخشندگی یابد و گستره سلطنتش شرق و غرب عالم را فراگیرد. عبایه بن ربعی از ابن عباس، و او از نبی اكرم صلی الله علیه و آله نقل می كند كه



[ صفحه 127]



حضرتش فرمود: انا سید النبیین و علی سید الوصیین و ان اوصیائی بعدی اثنا عشر اولهم علی و آخرهم المهدی: من سالار انبیاء هستم و علی آقای جانشینان می باشد. جانشینان بعد از من دوازده نفرند، اولینشان علی و آخرینشان مهدی است. پایان مطالب فرائد السمطین.

3- اسعاف الراغبین: در روایات آمده است كه به هنگام ظهور مهدی، فرشته ای در بالای سرش بانگ می زند: هذا المهدی خلیفه الله فاتبعوه: این مهدی خلیفه خداست، فرمانش را گردن نهید. پس مردم پیشوائیش را پذیرا می شوند و محبت او سراسر وجودشان را فرا می گیرد. او تمام نقاط گیتی را تحت سیطره حكومت خود در می آورد. خداوند متعال به وسیله سه هزار ملك او را یاری می دهد. اهل كهف نیز سر از غار برداشته، در صف یارانش قرار می گیرند. جبرئیل در طلایه سپاهش و میكائیل در فرجام آن قرار دادند. مهدی تابوت سكینه را از غار انطاكیه و اسفار تورات را از كوهی در شام كه زیارت گاه یهودیان است، بیرون می آورد. در نتیجه جمع كثیری از آنان به اسلام می گروند. از نبی اكرم صلی الله علیه و آله روایات متواتری رسیده مبنی بر خروج مهدی و اینكه او از اهل بیتش می باشد، و گستره عدالتش زمین را فرا می گیرد، عیسی علیه السلام به یاری او شتافته و دجال را در دروازه لد در فلسطین می كشد. در نماز پیشوای امت قرار می گیرد و عیسی مسیح به او اقتدامی كند. در برخی روایات آمده كه او در سالهای فرد، یك یا سه یا پنج یا هفت یا نه، ظهور می كند. هر سال دوران حكومتش برابر بیست سال است. سیطره حكومتش بر شرق و



[ صفحه 128]



غرب عالم سایه افكن می شود. گنجهای زمین برایش رخ می نمایند، و نقطه ای نا آباد باقی نمی ماند مگر اینكه آباد می شود. پایان مطالب اسعاف الراغبین فصل الخطاب: نوف گوید كه بر پرچم مهدی نگاشته شده: البیعه لله. شیخ محی الدین عربی، پیشوای عرفا، چون از مهدی یاد می كند، می گوید: با او سیصد و شصت تن از اولیاء به كمال رسیده الهی هستند كه بین ركن و مقام با او بیعت می كنند. سعادتمندترین مردم زمان او كوفیانند. مال را بالسویه میان مردم تقسیم می كند. عدالتش بر امت حكم فرما می شود به عدل و داد حكم می راند. به هنگامی كه از دین اثری نیست، ظهور می كند. هر كه از او روی گرداند، كشته می شود و هر كه با وی بجنگد، خوار و ذلیل می گردد. اسلام راستین را - كه اگر پیامبر بود به آن حكم می كرد - پیاده می سازد. اولین دشمنان او فقهائی هستند كه از ترس شمشیرش حكمش را تن در می دهند و به واسطه تمایل به آنچه نزد اوست، فرمانش را پذیرا می شوند كسانی كه با او میثاق یاری می بندند، از اهل كشف و شهود هستند. هم اینانند كه وزرای او در امر حكومتی می باشند و پایندگان طریقت وی هستند. هو السید المهدی من آل احمد - هو الوابل الوسمی حین یحود او مهدی بزرگوار از خاندان احمد است، هما و باران تند اول بهاران است هنگامی كه بسیار باران ببارد. پایان مطالب فصل الخطاب.

4- علامه مجلسی در بحارالانوار می نویسد كه یكی از علمای شیعه كتابی نگاشته



[ صفحه 129]



به نام كشف المخفی فی مناقب المهدی و در آن (در حدود) صد و ده حدیث به نقل از روایان و علمای مذاهب چهار گانه آورده است. من اسانید و الفاظ احادیث را به سبب خوف از تطویل ترك نموده و تنها راویان آن را متذكر می شوم. - از صحیح بخاری، سه حدیث. - از صحیح مسلم، یازده حدیث. - از الجمع بین الصحیحین، تالیف حمیدی، دو حدیث. - از الجمع بین الصحاح السته، تالیف زید بن معاویه عبدری، یازده حدیث. - از كتاب فضائل الصاحبه، تالیف حافظ عبد العزیز عكبری، (یك حدیث) - از مسند احمد بن حنبل، هفت حدیث. - از تفسیر ثعلبی، پنج حدیث. - از غریب الحدیث، تالیف ابن قتیبه دینوری، شش حدیث. - از كتاب الفردوس، تالیف ابن شیرویه دیلمی، چهار حدیث. - از كتاب مسند فاطمه الزهراء تالیف حافظ ابی الحسن علی الدار قطنی، شش حدیث - از كتاب مسند امیر المومنین علیه السلام، سه حدیث. - از كتاب المبتدا، تالیف كسائی، دو حدیث. (شامل ذكر مهدی و سفیانی و دجال) - از كتاب المصابیح، تالیف ابی محمد حسین بن مسعود الفرا، پنج حدیث. - از كتاب الملاحم تالیف ابی الحسن احمد بن جعفر بن محمد بن عبید الله منادری سی و چهار حدیث. - از كتاب حافظ محمد بن عبدالله حضرمی معروف به ابن مطیق، سه حدیث. - از كتاب الرعایه لاهل الروایه، تالیف ابی الفتح محمد بن اسماعیل بن ابراهیم فرغانی، سه حدیث. (شامل خبر سطیح كاهن به روایت حمیدی مولف الجمع بین الصحیحین)



[ صفحه 130]



- از كتاب الاستیعاب، تالیف ابوعمرو یوسف بن عبد البر نمیری، یك حدیث. حدیث شگفت لا مهدی الا عیسی برخی از علمای اهل سنت همچون شافعی، ابن ماجه در سنن، حاكم در مستدرك از حسن بصری، و او از: انس بن مالك در حدیث مرفوعی نقل می كنند: لا یزداد الامر الا شده و لا الدنیا الا ادبارا و لا الناس الا شحا و لا تقوم الساعه الا علی شر الخلق و لا مهدی الا عیسی بن مریم. امور سیر نمی كند مگر در جهت سختی و شدت، و دنیا نمی گراید مگر به پشت كردن و ناكامی، و مردم سوق نمی كنند مگر به بخل و خساست و قیامت بر پا نمی شود مگر بر شرورهای خلق، و مهدی نیست مگر عیسی بن مریم. حاكم بعد از ذكر روایت در مستدرك گوید: من آن را از جهت محاجه نیاوردم، بلكه از روی شگفتی بدان متعرض شدم. بیهقی نیز درباره سند و راویان حدیث اظهار می دارد كه فقط محمد بن خالد آن را روایت كرده است. و حاكم گوید كه او مجهول است. نسائی تصریح دارد كه وی در روایت حدیث نا شناخته است. و ابن ماجه بیان كرده كه كسی جز شافعی آن را از ابن خالد نقل نكرده است. مولف بیان می دارد: در كتاب كشف الغمه از كتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان، تالیف محمد بن یوسف گنجی شافعی نقل شده كه گفته است: پایه حدیث لا مهدی الا عیسی، بر روایت محمد بن خالد جندی قرار داد كه موذن سیاه بوده است. شافعی گوید كه او در نقل حدیث مسامحه می ورزید و دقت نمی كرد. انی حدیث، خلاف مشهور است زیرا روایات متواتر و مستفیض نبوی دال بر این می باشد كه مهدی



[ صفحه 131]



زمین را پر از عدل و داد می سازد و هفت سال بر امت حكومت می كند و اینكه عیسی بن مریم با او خارج می شود و وی را در كشتن دجال در سرزمین فلسطین یاری می نماید. كما اینكه در احادیث بسیاری وارد شده كه مهدی بر مردم نماز می گزارد و عیسی به او اقتدا می كند. - تا پایان حكایت عیسی و مهدی علیهما السلام - كما اینكه شافعی در كتاب الرساله گوید: این مطلب در اصول حدیثی ما آمده و ما آن را روایت می نمائیم، اما اگر بخواهیم سلسله سند آن را متعرض شویم به درازا می انجامد. به هر حال، علماء متفق النظر می باشند كه روایت راوئی كه معروف به تساهل باشد، مورد پذیرش نیست. و همچنین گنجی در كتاب البیان، به اسناد خود از ابن عباس نقل می كند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: لن تهلك امه انا فی اولها و عیسی فی آخرها و المهدی فی وسطها: امتی كه من در اول آن و عیسی در آخرش و مهدی در میانه اش باشد، هرگز هلاك نمی شود. گنجی گوید: این حدیث حسن است كه حافظ ابونعیم در عوالی و احمد بن حنبل در مسند، آن را روایت نموده اند. مولف اظهار می دارد: اینكه در حدیث بیان شده كه عیسی در آخر امت و مهدی در وسط آن است، اظهر این است كه مهدی سلام الله علیه قبل از نزول عیسی ظهور فرماید. در این صورت او در فاصله میان حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و حضرت عیسی علیه السلام واقع خواهد شد. مراد از وسط در اینجا، ما قبل آخر است، نه وسط حقیقی. چرا كه عیسی بعد از خروج مهدی علیه السلام ظاهر می شود و در نتیجه در آخر قرار می گیرد. و همراه بودن وجود مقدس مهدی علیه السلام با وی هیچ منافاتی ندارد. خلاصه اینكه حدیث دلالت بر بقای عیسی بعد از مهدی سلام الله علیه ندارد.



[ صفحه 132]